اختلاف رضا پهلوی و تجزیهطلبان؛ واقعیت یا دعوای زرگری؟
تاریخ انتشار: ۱ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۹۰۰۷۴۷
رضا پهلوی فرزند شاه سابق هفته گذشته در مصاحبهای با شبکه منوتو اظهارات صریحی درباره مسئله تمامیت ارضی و علیه تجزیه ایران داشت؛ مواضعی که با کنش سیاسی او در تضاد بود.
گروه سیاسی ایران اکونومیستـ رضا پهلوی فرزند شاه سابق هفته گذشته در مصاحبهای با شبکه منوتو، اظهارات صریحی درباره مسئله تمامیت ارضی و علیه تجزیه ایران و همچنین درباره گروهک مجاهدین خلق ابراز کرد؛ مواضعی که بهنظر میرسید وی برای آغاز کمپین وکالت دادن به آن نیاز داشت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
کمپینِ «من وکالت میدهم» بهتازگی در فضای مجازی آغاز شده است و برخی چهرههای اپوزیسیون، رضا پهلوی را برای ایفای نقش آنچه گذار از جمهوری اسلامی خوانده میشود انتخاب کردند. این کمپین سرآغاز اختلافات و دعواهای جدید میان شخصیتها و گروهکهای اپوزیسیون بود و برخی آن را تخطئه و برخی نیز از پیوستن به آن امتناع کردند، منافقین نیز با حمله به رضا پهلوی، دیکتاتوری پدرش و غارت اموال ایران را به وی یادآوری کردند.
در این بین، عبدالله مهتدی رهبر گروهک تجزیهطلب کومله نیز در توئیتی که نشان از مخالفت با این کمپین بود هراسافکنی از تجزیهطلبی را عامل تفرقه دانست(!)، توئیتی که بهنظر میرسد در واکنش به اظهارات اخیر رضا پهلوی باشد.
در طول 43 سال گذشته، رضا پهلوی بعد از مرگ پدرش، تلاش داشته است خود را رهبر بخشی از اپوزیسیون سلطنتطلب معرفی کند. اگرچه وی در سخنرانیها و مصاحبههایش مدعی است که برای دموکراسی و حقوق بشر تلاش میکند اما همچنان نیمنگاهی به سلطنت و تاجوتخت دارد؛ بهویژه آنکه چندی قبل فرح پهلوی در مصاحبهای، نور پهلوی دختر رضا پهلوی را بهعنوان ولیعهد وی معرفی کرده بود!
رهبران گروهکها و احزاب تجزیهطلب تاکنون به کمپین وکالت نپیوستند، اما رفتار سیاسی رضا پهلوی نشان داده است که وی از قرار گرفتن کنار تجزیهطلبان در گذشته ابایی نداشته است و اظهارات اخیرش درباره تمامیت ارضی با کنشهای سیاسی پیشین او تفاوت دارد.
علیرضا نوریزاده از چهرههای مطبوعاتی خارج کشور که ارتباطات نزدیکی هم با احزاب تجزیهطلب و هم پهلویها دارد، سال 97 در برنامه تلویزیونی خود گفت: در دفتر من رازی است که اکنون به شما میگویم، عبدالله مهتدی و مصطفی هجری و رضا پهلوی با هم گفـتوگو کردند و آنها به رضا پهلوی گفتند؛ 'شما به کردستان بیایید و ما تا بانه شما را خواهیم برد و شما از آنجا پیام بدهید'!
مهتدی سرکرده کومله و مصطفی هجری سرکرده حزب دموکرات کردستان و از شخصیتهای بدنام غرب کشور بهدلیل جنایتهایش در دوران دفاع مقدس است. بعد از این اظهارات نوریزاده، حزب دموکرات کردستان در بیانیهای اصل این نشست را تأیید کرده مدعی شدند؛ 'در این نشست طرح پیشنهادی از طرف آقای پهلوی بهمنظور همکاری مطرح شد که بهدلیل در بر گرفته نشدن حقوق سیاسی و ملی مشخص ملت کرد(!) و دیگر ملّیتهای ایران(!) بهطور کلی از سوی آقایان مصطفی هجری و عبدلله مهتدی رد شد.'
نوریزاده در برنامه چند روز بعد خود از صحبتهایش عذرخواهی کرد و گفت رهبران احزاب کُرد تحت فشار این بیانیه را دادهاند که بهنظر میرسد بهدلیل فشار اعضای این گروهکها به سرکردگانشان بوده چراکه بخشی از بدنه آنها با سلطنت پهلوی مخالف هستند؛ صحبتهای نوریزاده اگرچه از سوی این احزاب تکذیب شد اما نکته اینجاست که رضا پهلوی واکنشی به سخنان وی نشان نداد.
سال 98 شورایی تحت عنوان شورای مدیریت گذار با حمایت رضا پهلوی تشکیل شد و اعلام کردند؛ '...شورای مدیریت گذار، متشکل از اعضا و دیدگاههای سیاسی متنوع از جمهوریخواه تا مشروطهخواه، حاضر است با حفظ استقلال سازمانی و نگاه برابر با آقای رضا پهلوی همکاری نماید.'
در این شورا که متشکل از چهرههای ضدانقلاب است، عدم توجه به مسئله تمامیت ارضی در همان ابتدای تأسیس موجب شد برخی گروهها مانند جبهه ملی از آن اعلام کنارهگیری و در بیانیهای به مسئله فدرالیسم در این شورا اعتراض کنند.
رأس این تشکیلات حسن شریعتمداری فرزند سید کاظم شریعتمداری رهبر حزب خلق مسلمان قرار دارد که ابتدای انقلاب تلاش داشتند آذریزبانها را بهسمت آشوب و اغتشاش و اندیشۀ خودمختاری سوق دهند؛ همچنین عبدالله مهتدی دبیرکل گروهک کومله و ناصر بولیدی از چهرههای تجزیهطلب بلوچستان عضو این شورا هستند.
بعد از اغتشاشاتی که مهرماه در برخی شهرها شاهد بودیم و سوءاستفاده گروهکهای تجزیهطلب بهویژه در غرب کشور، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از دوم مهر اقدام به عملیات موشکی و پهپادی و توپخانهای علیه تروریستهای تجزیهطلب کومله و حزب دموکرات در اقلیم کردستان عراق کرد. بعد از این حملات، رضا پهلوی این اقدام علیه تجزیهطلبان را محکوم و با بازماندگان اعلام همدردی کرد.
مواضع رضا پهلوی نشان میدهد که وی نهتنها مشکلی با تجزیهطلبی ندارد بلکه با تجزیهطلبان دست همکاری و دوستی داده است و عدم همراهی آنها با کمپین وکالت دادن، برای سفید کردن کارنامه وی در همدستی با تجزیهطلبها و یا راضی نگهداشتن هوادارانشان است.
+
منبع: خبرگزاری تسنیممنبع: ایران اکونومیست
کلیدواژه: تمامیت ارضی تجزیه طلبان رضا پهلوی تجزیه طلب نوری زاده گروهک ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۹۰۰۷۴۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مادر شاه چگونه رحیم علی خرم را به ثروت افسانهای رساند؟
همشهری آنلاین: رحیمعلی خرم مقاطعهکار معروف زمان پهلوی و صاحب کاباره جزیره (پارک ارم کنونی) در آن زمان، روزگاری یک کارگر ساده آسفالتکار بوده که بواسطه آشنایی اتفاقی با مادر شاه به یک سرمایهدار بزرگ تبدیل شد. رحیمعلی فرزند بیکعلی حدود سال 1300 در روستای کوهپایه زبیر از توابع ساوه متولد شد. او در جوانی با هدف یافتن شغل و کسب درآمد راهی تهران شد و به لطف جثهای قوی و نیرومند در یک پروژه آسفالتکاری در پایتخت به عنوان کارگر ساده مشغول به کار شد. از قضا این گروه آسفالتکار یکی از روزها برای ترمیم معابر کاخ سلطنتی به سعدآباد رفتند و همان جا نقطه آغاز ارتباط خرم با دربار پهلوی بود چرا که مادر شاه در محوطه کاخ وی را دید و همان روز او را به حضور خود فراخواند. گفته میشود علت راهیابی خرم به دربار، روابط غیر عادی او با ملکه مادر بوده است. به این ترتیب آشنایی رحیمعلی خرم با مادر شاه نقطه آغاز ترقی او بود و از این زمان، این شخص به حکم ارتباط و وابستگی به مادر شاه، وارد چرخه فاسد حاکمیت پهلوی شد و به سرعت با برادران شاه وارد روابط اقتصادی شد. او با محمودرضا پهلوی و حمیدرضا پهلوی رابطه نزدیکی داشت و حتی قرار بود پسر خرم با دختر حمیدرضا ازدواج کند. داستان آشنایی رحیم علی خرم با مادر شاه در کتاب «من و فرح پهلوی»، نوشته اسکندر دلدم با جزئیات بیشتری آمده است. نویسنده این کتاب، اسکندر دلدم از افراد مورد وثوق دربار پهلوی و از نزدیکان دولتمردان این رژیم بوده است. او به دلیل شغل خبرنگاریاش، ارتباطات وسیعی با دربار و مقامهای تراز اول کشور داشته است. دلدم در خاطراتش در کتاب«من و فرح پهلوی» آورده است: مادر شاه، اکثر شبها در کاخ اختصاصی خود مجلس بزم به راه میانداخت و با آن سن زیاد به سه چیز علاقه داشت. یکی مصاحبت با مردان قوی هیکل و عظیمالجثه که آخرین آن، رحیمعلی خرم، مقاطعه کار معروف و صاحب کاباره جزیره (پارک ارم کنونی) بود. دوم به «سگ» علاقه مفرطی داشت و همیشه در اطراف او، حتی روی پاها و در بغلش چندین سگ از نژادهای مختلف دیده میشد. سومین سرگرمی مادر شاه، برپایی مجالس طرب بود. پای ثابت مجالس بزم و طرب ملکه مادر، خواننده کهن سال و قدیمی «ملوک ضرابی» بود که چندین مدال درجه اول همایون (مدالی که معمولا به فرماندهان عالی رتبه ارتش و رجال درجه اول سیاسی داده می شد) از شاه و مادرش گرفته بود! مادر شاه یک شوهر رسمی به نام آقای ملک پور داشت. من ملک پور را از نزدیک میشناختم. ملک پور علاوه بر کارها و مشاغلی که داشت، در کار خرید و فروش اتومبیل دست دوم نیز فعالیت می کرد و پاتوق او، نمایشگاه مرحوم شعبان رحیمی پور در ضلع جنوبی میدان فردوسی بود. بسیاری از رجال و امرای ارتش چون سپهبد کمال و سپهبد وشمگیر هم بعداز ظهرها در این نمایشگاه فعالیت اقتصادی داشتند. ماجرای آشنایی ملکه مادر با رحیمعلی خرم نیز بسیار خواندنی و جالب است. رحیمعلی خرم،کارگر ساده (آسفالت کار) بود و هیکل درشت و نخراشیدهای داشت. یک روز که خیابانهای کاخ سعدآباد را تجدید آسفالت میکردند، رحیمعلی خرم پس از کار زیاد و بعد از صرف ناهار مشغول چرت زدن و استراحت زیر یکی از درختهای محوطه کاخ سعدآباد بوده که از قضای روزگار، شاهین بخت و اقبال در اطراف هیکل نتراشیده و نخراشیده او به پرواز در میآید و مادر شاه که همراه با ندیمهاش از آن محل عبور میکرده و چشمش به هیکل غیرعادی کارگری که در آن آفتاب نیمروز به حالت طاق باز(!) خوابیده و دستمالش را هم روی صورتش کشیده بود، میافتد و بلافاصله میگوید این مرتیکه پدرسوخته را به کاخ اختصاصی بیاورید تا ببینم به چه جرئتی به این وضع فجیع(!) در ملأ مادرشاه خوابیده است! فورا رحیمعلی را بلند میکنند و به حضور والده مکرمه شاهنشاه میبرند و از همین لحظه، زندگی رحیمعلی دگرگون و کارگر آسفالت کار مبدل به بزرگترین مقاطعهکار آسفالت کار دستگاهها و ادارات دولتی میشود. خرم پس از این دیدار، مورد توجه مادر شاه قرار گرفته و به زودی صاحب مکنت و ثروت فوقالعادهای میشود. رحیمعلی خرم بعدها، محل کارگاه آسفالتپزی خود در جاده کرج را تبدیل به کاباره جزیره کرد و زمینهای اطراف آن را صاحب شد و پارک خرم (پارک ارم فعلی) را تاسیس کرد. خرم به وسیله ایادی خود در این پارک، زنان و دختران جوان و حتی زنان شوهرداری را که همراه با شوهر و فرزندان خود به این محل آمده بودند، میربود و در محل مخصوصی که در پارک برای خود ساخته بود، مورد تجاوز قرار میداد.
رحیمعلی خرم که در آغاز به عنوان مقاطعهکار آسفالت به ثروتاندوزی میپرداخت، کمی بعد با رانتخواری توانست اغلب قراردادهای پیمانکاری را به نام خود منعقد کند. حسین فردوست رئیس دفتر اطلاعات شاهنشاهی و دوست نزدیک شاه در این باره در کتاب«ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» مینویسد: «یک نمونه کوچک در مقایسه با سایر فعالیتها در سطح کشور عبارت بود از آسفالت خیابانهای تهران. شهرداری چندین سال متوالی با یک مقاطعهکار [که نام او رحیمعلی خرم بود] قرارداد بست که در طول یک سال در قبال فلان مقدار وجه (رقم به درستی خاطرم نیست ولی آنقدر بود که مقاطعهکار توانست برای هر سال 200 میلیون تومان به مقامات شهرداری رشوه دهد) مسئولیت آسفالت خیابانهای تهران را عهدهدار گردد. مقاطعهکار فوق، خیابانها را لکهگیری میکرد و در برخی خیابانها یک ورقه نازک چند سانتی آسفالت میریخت. در فصل زمستان به علت یخبندان، این آسفالتها درمیآمد و چالههایی در خیابانها ایجاد میکرد که رانندگی در خیابانهای تهران مسئله شده بود و زیانهای فراوانی به خودروها و به خصوص فنرهای خودرو وارد میکرد. این کار چند سال متوالی ادامه یافت و وضع را به محمدرضا گزارش دادم. محمودرضا برادر محمدرضا با این مقاطعهکار به طور صوری شریک بود و درصدی دریافت میداشت. نتیجه گزارش من فقط این شد که سال بعد با آن مقاطعهکار قراردادی بسته نشد ولی نه به سوءاستفاده در شهرداری کاری داشتند و نه به مقاطعهکار ایرادی وارد شد.»
رحیمعلی خرم با اشرف پهلوی هم رابطه خوبی داشت. ابوالحسن عمیدی نوری، روزنامهنگار و نویسنده، نماینده مجلس شورای ملی و از کارگزاران رژیم پهلوی، در کتاب«یادداشتهای یک روزنامهنگار» در اینباره مینویسد: «یک روز که والاحضرت اشرف میخواست به اروپا برود خرم بیش از یکصد هزار دلار... از تمام صرافیهای تهران خرید و جمع کرد یعنی هشت میلیون ریال آن روز خرج کرد. آن اسکناسها را در بسته مخصوصی پیچید و به فرودگاه رفت و دست والاحضرت را ماچ کرد و آن بسته را تقدیم نمود.» در سال 1341 و در دوران نخستوزیری علی امینی، خرم به اتهام یک کلاهبرداری کلان به مبلغ 23 میلیون تومان تحت تعقیب قرار گرفت و مدتی بازداشت شد. جالب این که در زندان نیز فسادهای خرم ادامه داشت. عمیدی نوری در کتاب«یادداشتهای یک روزنامهنگار» به این نکته هم اشاره میکند و مینویسد: «در مدتی که خرم در زندان بود شبها به خارج از توقیفگاه خود میرفت و مشغول کسب بود. روزها هم توقیفگاه او در حقیقت محل کار او شده بود. خدا میداند در همان محل توقیفگاه او متجاوز از 40 میلیون تومان قرارداد مقاطعهکاری آسفالت با او بسته شد.» اما سرانجام با وساطت دربار و به ویژه ملکه مادر و برادران شاه از این اتهام فارغ شد. عمیدی نوری درباره حمایتهای خاندان سلطنتی از خرم هم مینویسد: «وقتی پرونده آسفالت تهران در دیوان کیفر به شدت تحت رسیدگی بود، بازپرس دستور توقیف خرم و دفاتر او را داده بود، اما دربار برای فرار او دست و پا میزد زیرا بعضی از شاهپورها و اشرف در کارهای او شرکت داشتند.» به این ترتیب رحیمعلی خرم با اتکا به پشتوانهای قوی همچنان میتازید. او در طول حکومت پهلوی با حمایتهای آشکار و پنهان خاندان پهلوی به ثروت افسانهای دست یافته بود که او را در دریف افراد با نفوذ در بسیاری از معادلات اقتصادی کشور قرار میداد و خرم از حیف و میل و پایمال کردن بیت المال ابایی نداشت. سرانجام بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، شعبه سوم دادگاه انقلاب رحیمعلی خرم را نمونه بارز مفسد فی الارض شناخت و به حکم این دادگاه خرم در سحرگاه 19 اردیبهشت 1358 به جوخه اعدام سپرده شد.
کد خبر 848155 منبع: همشهری آنلاین برچسبها تاریخ - اسناد پهلوی خبر ویژه کتاب - تاریخ تاریخ انقلاب اسلامی ایران تاریخ عمومی ایران فساد